𝐍𝕖𝕥 𝐁𝕠𝕠𝕜

welcome euroboen
𝔄𝙣𝙖 ...
𝔄𝙣𝙖 ... سه شنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ۰۷:۳۴ ب.ظ

ᴹʸ 𝐍𝕖𝕥 𝐁𝕠𝕠𝕜 ᵖᵃᵍᵉ ¹

*عکس وحشتناکککککک با ربط...خداعیش راست میگم خیلی ب مود من میخوره این عکسه...

خب بزارین اول یه توضیحی درباره ی اینجور پستا بهتون بدم

توی این پستا قراره اتفاقای روزانه و کلا همچی بزارم واستون

اسم وب من نت بوکه ک از کلمه نوت بوک(دفترچه) میاد، و اینکه اسم پستای روزمره مو گذاشتم نت بوک پیج فلان... ینی اینکه همونطور ما توی دفترچه هرروزمون رو توی یه صفحع مینویسیم هرروز منم مث یه صفحه از دفترآنلاینمه... 

 

+وقتی یچیزی از خودت درمیاری و دوست داری معنیشو به همه بگی...

 

 

 

عاممم..امروز خیلیییی روز نرمالی بود...

صبح اومدم لغمه نون پنیرمو بخورم که دیدم وای چرا مزش تلخه...و یه لحظه نگاش کردم و دیدم هم کپک زده و هم کلی مورچه روشن...صب مورچه قورت دادممممممممممممم ایییییییییییییییییییی....

ولی من زندممممممم")

دلم واسه رونیکا تنگیدهههعههههههععععع شمارشو ندرممممم

زنگ اول قرآن داشتیم و کتاب قرآن من تو لاکر مدرسه جا مونده..

دو زنگ بعدیش علوم داشتیم و من و رومینا کل کلاسو داشتیم مسخره بازی درمیاوردیم اصننن...

تو کلاس علوم:

من:به یکی از بچهای کلاسمون پیام میدم که برام درس هفته ی پیش ک غایب بودمو بفرسته

اون: خانمممم اترینا داره به من پیام میدهه

معلم:اترینا؟

من:خانم به جون خودم داشتم ازش درسای روز غیبتمو میگرفتم

اون: ن خانم الکی میگه به من پیام داده چطوری چه خبر

من: خانمممم شما منو میشناسیننن من از این کارا نمیکنم-

معلم:ساکت باشین بچها...اترینا توعم یه منفی میگیری

من:خانممم میتونم براتون اسکرین شاتشو بفرستممممم

معلم:برام اهمیت نداره-

من: ماسهثعلیشنسابزثهاصبخلسمباتیهمرته8الیتالخستقاخصتداسکتلقق

بعدش مطالعات داشتیم و...

دختر معلممون کلاس اوله و نت خونشونم زیاد خوب نیست

هر دقه دخترش میومد تو وبکم با این دیالوگ

"مامان نمیتونم خانممونو ببینمممممم"

و وقت نکرد درس بپرسه و اره دیگه...

بعدش دوباره علوم داشتیم و معلم درس داد

هرچیییی سوال ازرش میپرسیم میگه این توضیحش طولانیه بعدا تو سایت اپلود میکنم

و خلاصه دیگه.....

زنگ اخرم زبان داشتیم و معلم همش یه ویسی پلی میکرد ک نمیتونستم هیچی ازش بفهممممممممممم

و بعدشم ازش سوال پرسید و من بدجور ضایع شدم...

 رفتم بعد سال ها اکانت اپاراتمو چک کنم و دیدم رومینا اونی منو فالو کرده و نمیدونه من کیمممم بخاطر همینم اومدم یکم اذیتش کنم بهش گفتم یاحح یاححح یافتمتتتت من را بیاب

پنجشنبه تولد رومیناعههههه...(رومینا اونی نه اااا...رومینا دوستمممم)

و اتاق فرار اپالو رزرو کرده قراره بریم اونجاااا

قرار بود امروز برم واسش کادو بگیرم نشد دیگه

فردا میرم

نمیدونم چی بخرمممممممممممممممممممم...به احتمال زیاد براش کتاب میخرم دوس داره...ولییییی واخعاا پیشنهاد دیگه ای نداریننننننن؟

 

Last Comments :
۰ عدد دیدگاه تا کنون ثبت شده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Made By Farhan TempNO.7