
ᴹʸ 𝐍𝕖𝕥 𝐁𝕠𝕠𝕜 ᵖᵃᵍᵉ³
1.امروز رسمااا بهترین روز زندگیم بود..
2.کارنامه هارو دادن و رتبه یک شدمتخعلهبخبهب
3.سر زنگ زبان با غزل کلاسو پیچوندیم و یه اتفاقی افتاد ک نگم...البته اتفاق نبود ولی خب..اون اتفاقه>>>>>>>>>
4.دوتا از بچهای کلاس دیدنمون ولی اهمیتی نمیدم. الکی قسم خوردم ک هیچکاری نمیکردیم. 🗿😌🔪
5.سر زنگ ورزش داشتیم مسابقه والیبال میدادیم-رشتم والیباله- و توپ خورد تو دماغ و فکم،لبم خون اومد
6.رومینا گیر داده بود ک توپ نخورده به لبت و یکی -نگفت ولی همه فهمیدن منظورش غزل بود🗿🔪-گازش گرفته..و من داشتم جر میخوردم🤣🔪
7.فردا تولد یکی از بچهای کلاس دعوتم،و خب فقط میخام بخاطر این برم ک رها و غزل میرن..
8.رونیکا امروز هی سعی میکردباهام حرف بزنه و بیاد پیشم و من از عمد نادیدش میگرفتم
9.امروز صب بچها برا اولین بار مامانمو دیدن.در حال حاضر تقریبا کل بچهای کلاس رو مامانم کراشن..
10.فک نکنم از ذوق امروز شب خابم ببره..
11.سر زنگ ورزش دو تیم شده بودیم-آرشیدا،دنیز،گندم،رزا و روناک- و-من،سارینا،ادرینا،رومینا و الینا- (البته اگههه درست گفته باشم..) و خب اونا رسماااا هییییچی از والیبال سرشون نمیشه..ولی 24 به 17 بردن. باورم نمیشه باختیمنمن
12.اوکی بات انیمه ی لیکوریس ریکویل عو ببینین.زیادی خوبه...